کلیپ طنز را از اردوی جهادی شروع کردم
سیدمحمدعلی صدرینیا متولد فروردین ماه سال ۱۳۶۹ است. کارشناسی حسابداری را در دانشگاه تهران میخواند و در کارشناسی ارشد به واسطه فضای کاری در رشته مدیریت رسانه ادامه تحصیل میدهد. این دانشگاه تهرانی بودن باعث میشود که او دوران دانشجویی پرشوری را تجربه کند و از همان ایام دانشجویی فضای رسانهای و خبری را دنبال کند. «ورودم به فضای رسانه به دوران دانشجویی و برنامه های تشکلهای دانشجویی برمیگردد. با توجه به اینکه مسئولیت فرهنگی هم داشتم، در بیشتر اردوهایی که در دوران دانشجویی میرفتیم، من مسئول فرهنگی یا مسئول مستند بودم. البته کلیپ سازی آن موقع آماتوریتر و در حد کات زدن فیلم و عکس بود. اولین کار جدی ما در اردوی جهادی دانشگاه تهران بود. به دلیل گستردگی تیم اردوی جهادی و اینکه گروه ها از کار هم خبر نداشتند و همچنین خستگی این نوع اردوها ما تصمیم گرفتیم کاری کنیم که هم خستگی از تن این بچه ها بیرون برود و هم بتوانند از کار هم باخبر شوند. برای همین یک مجموعه طنز روزانه آنجا تهیه کردیم. ما از ساعت ۶ صبح تا ۳ عصر از گروه ها و اتفاقات مختلف فیلمبرداری میکردیم از آن موقع تا ۹ شب تدوین میکردیم که تدوین ما هم کاملا طنز بود و برای خودش سناریو داشت. البته در آنجا نریشن نداشتم و مدل چارلی چاپلین نوشته داشت. اما کار جذابی شده بود تا جایی که بچه ها با اینکه خسته بودند، تا ساعت ۱۱ شب برای دیدن آن بیدار میماندند. عنوان این مجموعه که هر قسمت آن ۲۰ دقیقه بود، «سنقرنامه» بود. سنقر نام روستای محل اردوی جهادی ما در کرمانشاه بود. از روز پنج و شش اردو دیگر اهالی روستا هم برای تماشای این مستند طنز میآمدند. شنیده بودند که یک مجموعه ای به نام سنقرنامه ساخته شده که در آن به طنز وقایع روزانه میپردازند. خلاصه همه ساعت ۱۱ جلوی ویدئوپروژکتور حاضر بودند!»
ما اولین طنز سیاسی دانشجویی هستیم
فعالیتهای دانشجویی و تجربههای اینچنینی باعث میشود که به عنوان خبرنگار
سرویس صوت و تصویر وارد خبرگزاری دانشجو شود. «در اسفند سال ۸۹ به عنوان
خبرنگار بخش صوت و فیلم، وارد خبرگزاری دانشجو شدم. آن موقع سیاستگذاری در
این سرویس این بود که ما برای دانشگاهها و تشکلهای دانشجویی در فضاها و
ایام مختلف، محتوا تولید کنیم. مثلا میدانستیم دانشگاهها در ۱۶ آذر
همیشه دغدغه کلیپ دارند. بقیه مناسبتها مثل ۱۳ آبان و ۹ دی همین طور. برای
اتفاقات مختلف اینچنینی سعی میکردیم نماهنگ و کلیپ تولید کنیم؛ اما قطعا
در حد دکترسلام نبود. شش ماه قبل انتخابات سال ۹۲ همفکری کردیم که کار
جدیدی درست کنیم که تا به حال در فضای خبرگزاری ها انجام نشده است. این
دغدغه آقای قاسمی مدیر خبرگزاری دانشجو بود و از اول هم ایده دکترسلام نبود
و پیشنهادهای زیادی مطرح بود. در نهایت من یک ایده ای که از قبل داشتم و
نمیدانستم که اصلا در فضای خبرگزاری اجرایی هست یا نه را مطرح کردم و آن
یک مجموعه طنز سیاسی شبه صرفاجهت اطلاعی بود که صرفا جهت اطلاع نیست! ما
طنز سیاسی به این معنا تا قبل از دکتر سلام نداشتیم. فقط صرفا جهت اطلاع
بود که آن هم در یک برنامه با سیاسیون شوخی میکرد بعد تا دو هفته فیتیله
آن را پایین میکشیدند و دوباره چند وقت بعد دوباره یک شوخی دیگر میکرد. وجه
تمایز ما این است که مجموعه ای دنباله دار و طنز و هفتگی هستیم که ضمن
اینکه قسمت های آن جدا هستند پیوندی با هم دارند. در ضمن یک نگاه دانشجویی و
شهامت و استقلال دانشجویی دارد.»
قرار بود «دکتر سلام» فقط یک آیتم باشد
از همان روز اول، نام دکتر سلام برای خیلیها
ابهام داشت؛ اما کم کم توانست جای خود را بین مخاطبانش باز کند. از ماجرای
این اسم هم میپرسیم. «ما آیتمهای مختلفی داشتیم. ایتم آخر ما دکترترین
دکتر هفته بود؛ برای همین می خواستیم نام این آیتم را بگذاریم دکترسلام. آن
برهه هم برنامهای پزشکی با این عنوان از شبکههای سیما پخش میشد. ما این
نام را تقلید کردیم. حتی تیتراژ و موسیقی سری اول ما همان موسیقی برنامه
دکتر سلام پزشکی بود. آن موقع کاریکاتور هم نداشتیم و عکسهای دکترها را
فتوشاپی درست میکردیم. بعدا دیدیم که این اسم ظرفیت آن را دارد که
نام کل مجموعه شود. این هم دلیل داشت و کنایه ای به فضای سیاسی کشور بود که
همه یا دکترند یا دوست دارند دکتر باشند. اتفاقی مثل ماجرای مرحوم کردان
هم که این داستان را داغ تر کرده بود. مجموع اینها دست به دست هم داد تا
نام این مجموعه بشود دکترسلام.»
اصولگرایان هم دکترترین دکتر هفته شدند
آقای دکتر سلام تمامقد از بیطرف بودن مجموعهاش دفاع
میکند و معتقد است روپوش سفید دکتر سلام بر تن تمام شخصیتهای سیاسی کشور
رفته است؛ چه اصلاحطلب چه اصولگرا. «ما در روز اول با هم هماهنگ کردیم که
چهارچوب ما گفتمان انقلاب باشد و کاری به اصولگرا و اصلاح طلب
نداشته باشیم. مثلا در قسمت چهارم ما آقای «روح الله حسینیان» اصولگرا
دکترترین دکتر هفته شد یا در قسمت سوم جدیترین نقد را به آقای «قالیباف»
یا «باقری لنکرانی» داشتیم. به آقای «سعید جلیلی» و ظرفیت ظرفیت گفتنش در
ایام انتخابات و راهکار و برنامه ارائه ندادنش نقد کردیم. به آقای «محسن
رضایی» به خاطر سیاهنمایی انتقاد داشتیم. خب همه این ها به نوعی در جبهه
اصولگرایان قرار دارند و ما از همان اول نشان دادیم که موضع ما جبههای و
جناحی نیست. اما چرا الان بیشتر سوژه های ما از گاف های اهالی دولت است؟ به
خاطر این است که دولت، قوه اجرایی کشور است و بیشتر دیده میشود و بیشتر
کار میکند. اینکه دکتر سلام همزمانی با دولت یازدهم داشته هم درست
نیست؛چون ما کار خود را از دولت قبل و دو ماه مانده به انتخابات شروع
کردیم؛ اصلا به نظرم نه تنها ما، بلکه خود آقای روحاتی و ستادش هم فکر
نمیکردند انتخاب بشوند!.»
دکتر سلام دغدغه همیشگی ماست
دکتر سلام حاصل یک تیم ده دوازده نفره است که در حوزه های مختلف فعالیت میکنند. بعضیها تمام وقت و برخی پاره وقت. بعضی از خبرنگاران خبرگزاری دانشجو هستند و برخی هم از دوستان خوش فکر بیرون از خبرگزاری دانشجو هستند که برای تولید هر قسمت دکتر سلام تلاش میکنند. «تولید دکتر سلام زمان خاصی ندارد و دغدغه هفتگی تمامی ماست؛ یعنی ما حتی بیرون از محل کار و در خیابان و خانه هم، درگیر سوژه یابی و جمع کردن محتوای قسمت بعدی هستیم. بعد این سوژه ها دستچین میشوند و اولویتبندی میکنیم و بنا بر این اولویتبندیها شروع به نوشتن سناریو و طنزپردازی میکنیم. بعد متن توسط اتاق فکر یک بار اصلاح میشود و بالاخره روز شنبه و یکشنبه روز ضبط و تولید است. بعد از تدوین یک بار دیگر دوباره بازنگری میشود و منتشر میشود. در کل دغدغه هفتگی ما هست اما شاید چهار روز به صورت جدی نویسندگی و تولیدش وقت میگیرد.»
آقای روحانی شخصیت این هفته ماست
آقای صدرینیا معتقد است دکتر سلام فقط برای انتقاد و شوخی
نیست و گاهی به تجلیل و تشویق هم میرسد. «ما برای اینکه ثابت کنیم فقط
انتقاد نمیکنیم، آیتمی به عنوان شخصیت هفته داریم و از بارزترین چهره هفته
تشکر میکنیم. مثلا این هفته احتمالا شخصیت هفته ما آقای روحانی است به
خاطر مواضعشان درباره ۹ دی.» خیلیها در دکتر سلام دکترترین دکتر شدهاند؛
اما تعدادی از انها رکورددار این عنوان هستند و بیشتر از بقیه عکس یادگاری
گرفتهاند: «آقای علی مطهری در کسب عنوان دکترترین دکتر هفته رکورد داشتند
که سه بار شایسته این مقام شناخته شدند که البته بیشتر از این ها لایق این
عنوان شناخته شدند که ما سه بار آن را انتخاب کردیم. دو بار آقای ظریف
انتخاب شدند.»
دولت به ما میگوید عینک خود را عوض کن
از برخوردها و ممیزیها و انتقادات هم
میپرسیم که میگوید ظرفیت شوخی و نقد در کشور بالا رفته است: «خوشبختانه
تا به الان سعه صدرها پایین نبوده. هم زمانی که دولت قبل را انتقاد
میکردیم هم الان سعه صدر دولت در قصه طنز پایین نیست؛ هر چند که عناوینی
مثل بیسواد، بیشناسنامه و تازه به دوران رسیده را به منتقدین نسبت دادند.
یک بار با یکی از اعضای نامآشنای دولت اتفاقی دیدار داشتیم. فکر کنم اگر تا آن زمان دکتر سلام ۶۵ را بیرون داده بودیم، ایشان تا قسمت ۶۴ را دیده بودند. حدود ۴۰
دقیقه ای با هم بحث کردیم نظر ایشان این بود که اتفاقا ما دوست داریم فضای
طنز سیاسی در کشور اتفاق بیفتد؛ ولی شما خبر نادرست کار میکنید و به نوعی
دروغ میگویید! ما هم کلی بحث کردیم و گفتیم که هر خبری که کار میکنیم
خبر رسانه های رسمی کشور است. ما خبر پنهان کار نمی کنیم اصلا خبر تولیدی
نداریم. در مصداق هم وارد شدیم و بحث کردیم؛ حتی در مواردی ایشان تعجب
کردند و گفتند واقعا اینگونه بوده؟ یعنی در مصداق ها قانع شدند اما در
نهایت روح کلی بحث این بود که باید در یک جلسه ای مفصل نکات را به شما
بگوییم و شما عینک و زاویه دید خود را تغییر دهید!»
ما از زیباکلام هم عذرخواهی کردیم!
دکتر سلام با تمام موفقیت و اقبال مخاطبان جوانش، جایی هم در چاله مسخره کردن افتاده و با تمام سوتیهایی که از سیاسیون میگیرد، گاهی خود گاف داده است. موضوعی که کارگردان این مجموعه هم به آن اعتقاد دارد: «ما هم گاف داشتیم. آخرین گاف ما در شماره ۱۰۱ دکتر سلام بود. در دقیقه ۹۰ که در حال بستن آیتم آیا میدانید بودیم، در حال محاسبه خسارت سیبزمینیهای دفنشده بودیم در جمع و تفریق پایانی اشتباه کردیم. یعنی متن اولیه ما سوتی داشت و در نتیجه متن اولیه و ثانویه با هم قاطی شد و ما خسارت را ۱۴میلیون و ۶۲۰ میلیون در آوردیم؛ یعنی ۶ میلیون در کار اضافه شد که خود مخاطبها هم به ما تذکر دادند. قبل تر ها هم دچار اشتباه شدیم. مثلا در یکی از شماره ها آقای زیباکلام را با عنوانی صدا کردیم که تصورمان این بود که طنز است؛ اما بعد از انتشار از طریق بازخوردها و هم خودمان گفتیم کاش این حرف را نمیگفتیم و اشتباه کردیم که شماره بعدی هم عذرخواهی کردیم. ما از شماره یک تا الان سعی کردیم گاف های خود را کم کنیم. چهار پنج مورد سوتی دیگر هم داشتیم که عذرخواهی کردیم.»
ما عملکرد را نقد میکنیم
صدری نیا جسارت دانشجویی را برابر با ، بی انصافی و دروغگویی نمیداند. «ما یک جسارت و شهامت دانشجویی در کار میگذاریم؛ اما به این معنا هم نیست که هر اتفاقی افتاد که رسانه ها کار کردند، ما هم منتشر کنیم. مثلا خبری بود که رسانه ها خبری زدند که محسن هاشمی خودشان را یعنی فرزندان آقای هاشمی را به پنج تن تشبیه کرد. ما فیلم را دیدیم و متوجه شدیم که اصلا منظورش چیز دیگری است. با اینکه رسانه های دیگر این خبر را زده بودند اما دیدیم نه این بی انصافی است. یا مثلا حرفی که آقای نعمتزاده زاده وزیر صنعت چند هفته پیش گفتند مبتنی براینکه مدیر خارجی برای صادرات بیاوریم،ما بر سر این بحث می کنیم که آیا واقعا این کار بد است؟ ما در حوزه صادرات کالا مشکل داریم آیا واقعا استفاده مشاور خارجی در این زمینه مشکل دارد؟ یعنی فارغ از نتیجه بحث اتاق فکرمان در مورد این مثال، منظورم این است که بدون بحث و بررسی خبری را منتشر نمیکنیم به این بهانه که الباقی رسانه ها این حرف را گفته اند. ما گاهی ساعت ها می نشینیم سر اینکه آیا می توانیم از این آیتم در آخرت دفاع کنیم بحث می کنیم و این قضیه از اینکه در دادگاه قابلیت دفاع دارد یا نه، برای ما مهم تر است. این دغدغه جدی ما در هر شماره است و در اتاق فکر خود درباره این موضوع دموکراسی نداریم و اگر فقط یک نفر احساس تمسخر کند آن را حذف می کنیم. ما در شماره های اول شوخی هم زیاد کردیم و هر چه جلو آمدیم شوخی را کم کردیم و به نقد اضافه کردیم. و نقد هم سعی کردیم نقد عملکرد باشد و حتی در طراحی کاریکاتور هم برخلاف عرف کاریکاتورها اجزای صورت را غلو نمیکنیم و عملکرد را نقد میکنیم. شما کاریکاتور ما از آقای هاشمی را بگذارید کنار عکس یک مجله صدای همان هفته. چهره ای که کشیده ایم هیچ تفاوتی با هم ندارند در حالی که مشی ما کاملا با هم متفاوت است.»
فکر میکردیم شماره اول، شماره آخر است!
خالق دکتر سلام از روزهای اول دکتر سلام
میگوید؛ از روزهایی که هیچکس باور نمیکند کار اینقدر گل کند و با اقبال
روبهرو شود. «بعد از اینکه شماره اول را اتود زدیم و آماده شد، همه نظرمان
این بود که برنامه خوبی شده؛ اما شماره اول و آخر است! دقیقا پیش بینی ما
این بود که این برنامه با این همه نقد آن هم در این فضای حساس انتخابات
قطعا متوقف می شود. اول شماره دوم اولین جمله ای که من گفتم این بود: سلام
با کمال تعجب دکتر سلام به شماره دوم رسید! اما تصور این استقبال را هم
نداشتیم که در شماره سه و چهار سرور ما با مشکل روبه رو شد. ما هنوز
نمیدانستیم کار این قدر در دانشگاهها گرفته. در یکی از برنامه های
تبلیغاتی در دانشگاه تهران که اقای حداد عادل سخنرانی داشتند، محافظان آقای
دکتر گفتند ای بابا ما هر دانشگاهی میرویم، همه جا دارند دکتر سلام پخش
می کنند! ما آنجا تازه فهمیدیم دانشگاه ها هم دارند اکران میکنند.
صدرینیا حالا در بین مخاطبین برنامه دکتر سلام با عنوان «آقای دکتر سلام» شناخته می شود. «خیلی از مخاطبین،
من را با عنوان دکتر سلام می شناسند. حتی امسال در مراسم پیاده روی اربعین
بارها در راه با انتقادات و پیشنهادات مردم مواجه شدم. مثلا در شلوغی شب
اربعین در حرم امام حسین یک نفر به من جا داد برای زیارت نامه خواندن. بعد
از اینکه زیارت نامه را خواندم به من گفت این برنامه تون خیلی خوبه فقط اون
قسمتش را فلان کنید و ما فهمیدیم که این لطف را هم به خاطر دکترسلام در حق
ما کرده است!»
در جشن تولد دکترسلام از همه جای ایران مهمان داشتیم
جشن یک سالگی این برنامه، نقطه عطفی برای تیم دکتر سلام بوده و آنها را به ادامه کار وادار کرده است. «برای جشن یک سالگی دکتر سلام قبل از برگزاری جشن دغدغه ما این بود که چطور سالن ۵۰۰-۴۰۰ نفری را پر کنیم؟ شروع به پیش ثبت نام اینترنتی کردیم یکهو دیدیم ۶۵۰۰ نفر ثبت نام کردند. ما با خودمان گفتیم یا آن روز خیلی جمعیت میآید یا سرکارمان گذاشتند. و قرار گذاشتیم که دو کار را بکنیم. یعنی سالن را با ظرفیت ۴۰۰ نفر می گیریم و بیرون هم ۲هزار صندلی میچینیم. ما برنامه را ساعت ۴ اعلام کرده بودیم؛ اما از حدود ساعت دو سالن پر شد. برای ما واقعا عجیب بود. بعد برنامه که با مهمانان برنامه مصاحبه کردیم، فهمیدیم عده ای از اصفهان و سیستان و بلوچستان و شهرهای دور و نزدیک دیگر آمده اند. و تازه متوجه شدیم که چه اتفاقی افتاده است. ما آن موقع می خواستیم دو ماه بعد از جشن کار را به خاطر خستگی های جشن تعطیل کنیم که احساس کردیم باید ادامه بدهیم. در جشن دو سالگی دیگر ما آن تدارک را دیده بودیم و ده هزار نفر پیش ثبت نام کردند که ۶هزار و خورده ای آمدند. که ۵۰ درصد مهمانان ما از تهران و ۵۰درصد از شهرستان بودند.»
صراحت و جسارت مهمترین دلیل مجبوبیت دکتر سلام است
به اینجا که میرسد، دلیل این همه استقبال و هیجان مخاطبان دکتر سلام را میپرسیم. «به نظر من اولا به این دلیل بود که خلایی در این فضا وجود داشت دوم اینکه یک جماعتی احساس می کنند که حرفشان از زبان این برنامه زده می شود. ما در قسمت ۱۰۰ خود یک نظرسنجی انجام دادیم. پرسشنامه ما را با اینکه مفصل بود، حدود سه هزار نفر پر کردند. آمارهای این نظرسنجی برای ما خیلی جالب است. ما از مخاطبان خواستیم به تمام آیتمها و اجزا از صدا تا تدوین و کارگردانی نمره بدهند و جالب اینکه ما پرسیده بودیم که مهمترین دلیل شما برای دیدن دکتر سلام چیست؟ صراحت و جسارت، طنز بودن یا انتشار اخبار هفته در یک بسته؟ ۷۰ درصد و نیم به صراحت و جسارت رای دادند. ۲۳ درصد و نیم مهم تریت اخبار هفته و حدود ۶درصد مهم ترین دلیلشان طنز بودن است.»
دکتر سلام، «حساس نشو» نمیشود!
صدرینیا یک بار هم با «حساس نشو» وارد تلویزیون شده؛ اما انگار از محدودیت های تلویزیون خاطرات خوبی ندارد و ترجیح میدهد کمتر درباره آن حرف بزند و به خاطر همین هیچ وقت دوست ندارد دکتر سلام پایش به رسانه ملی باز شود. «دکتر سلام اگر به تلویزیون برود می شود حساس نشو و صرفا جهت اطلاع. تلویزیون خیلی محدودیت دارد. دکتر سلام فضایی دارد که ادامه دار است و می توان آن را دنبال کرد و به آن ضریب داد و در آن می توان به همه نقد کرد. صدا و سیما تریبون نظام است و از نظر داخلی و خارجی باید مراعات کرد. درباره اخبارخارجی هم نکته ای بگویی مشکل ایجاد می شود. آنتن تلویزیون بخصوص در برنامه های سیاسی حساسیت های خیلی بیشتری نسبت به فضای مجازی دارد؛ که البته قابل درک هم هست. به همین خاطر اگر دکتر سلام وارد تلویزیون شود، فضای دانشجویی خود را از دست می دهد. مثلا شما می بینید در صرفا جهت اطلاع «کامران نجف زاده» هر دو هفته یک بار می آید از محدودیتها آه می کشد و میرود. یعنی اگر محدودیت های تلویزیون نبود، شاید نجف زاده هم خیلی بهتر از ما عمل می کرد. به هر حال فضای محدودیت خلاقیت کش است.»
از دکتر سلام تا نقطه مشترک
صدرینیا علاوه بر طنز دستی هم در کار جدی و مستندسازی دارد. «ما چون همیشه درگیر فضای طنز هستیم. یک مقداری طنززده می شویم. واقعا این دو ماه محرم و صفر خیلی به ما کمک می کند که یک انرژی بگیریم و به خاطر همین خیلی علاقه مندم به فضای جدی وارد شوم. چند کار جدی ساختم که شاید اولین کار بحران خاموش بود که اصلا قرار نبود مستند باشد. از فرم کار اصلا راضی نبودم اما محتوای آن را دوست داشتم. قرار بود ما یک سری مصاحبه بگیریم؛ اما رفتیم در دل کار و یکهو قرار شد به مستند تبدیل شود. خب آن موقع با امکانات کم خبرگزاری دانشجو آن هم با یک دوربین هندی کم بی کیفیت آن کار را ساختیم. خود من به عنوان یک مستند این کار را قبول ندارم. مستند «چشم در برابر چشم» هم قصه اسید پاشی های اصفهان است که تقریبا جدی ترین و کم خطا ترین کار من است که البته این کار را هم در یک فرصت زمانی اندک ساختیم و می توانست خیلی بهتر باشد؛ چرا که اول برای تلویزیون ساخته شد که با تغییر مدیریت تلویزیون رو به رو شدیم و سیاست رسانه بر این شد که هیج حرفی از اسیدپاشی زده نشود.» نقطه مشترک هم مستند دیگری است که با استقبال خوبی مواجه شده. از داستان این مستند هم میگوید: «ایده اصلی نقطه مشترک این بود که ما طیفی از جناح ها و اختلاف سلایق داریم؛ اما همه ما اگر یک نقطه مشترک داشته باشیم، آن امام حسین است. ما معمولا کاری برای امام حسین بسازیم سراغ روحانیون و علما می رویم. اینجا ما یک کار تازه کردیم و سراغ یک طیف گسترده ای از آقای رجبی دوانی تا آقای طالقانی فدراسیون کشتی و از حسین رضازاده ای که روی پیراهنش یا ابالفضل می نویسد تا صادق زیباکلام و تا دکتر حداد عادل رفتیم. یعنی آدم هایی با طرز تفکر مختلف که یک نقطه مشترک دارند و آن امام حسین است. مثلا خود آقای زیباکلام در دفترش و بالای سرش یک تابلوی یاحسین دارد. کار خوبی شد و استقبال ها هم خوب بود.»
من فقط یک مستندسازم
آقای دکترسلام فقط و فقط خود را مستندساز و خبرنگار میداند و از پذیرفتن خیلی از مسئولیت ها شانه خالی میکند. «یک مشکلی که ما داریم این است که خیلی زود کسی که در کاری گل می کند را به کسی تبدیل می کنیم که در همه حوزه ها می تواند وارد شود و معلوم نیست این فرد خودش را در این حوزه ها آنقدر قوی کرده یا نه. مثلا یک نفر مجری موفق فلان برنامه یا یک هنرمند یا روزنامه نگار موفق است، یک دفعه تبدیل می شود به شخصیت مرجع در حوزه سیاسی و فرهنگی و در مورد اینها اظهار نظر کارشناسی می کند؛ بعد یک دفعه جماعتی هم از او دعوت می کنند که مثلا بیاید و نامزد ورود به مجلس شود! اصلا نمیتوانم بفهمم این فضا یعنی چه! شما مجری و هنرمند قابلی هستی اما آیا در سیاست هم می توانی موفق باشی؟ این ظرفیت را در خود ایجاد کرده ای؟ مثلا من خودم بدم نمی آید وارد فضای اجرا و مجری گری بشوم؛ اما وقتی این ظرفیت را در خودم ایجاد کنم. بعضی دوستان هم لطف داشته اند و بعضا پیشنهاداتی مطرح کرده اند؛ اما قبل از ایجاد ظرفیت و تخصص لازم ورود به همچین فضایی از نظر من خطاست. به جشنواره عمار هم عرق دارم و به آن احساس دین می کنم، برای همین اجرای این کار را همیشه با آغوش باز قبول کرده ام؛ وگرنه به شدت از وارد شدن به فضایی که تخصص ندارم، اکراه دارم.